وبلاگ شخصی شهاب

زندگی هدیه خداوند به شماست و شیوه زندگی شما هدیه شما به خداوند است.

وبلاگ شخصی شهاب

زندگی هدیه خداوند به شماست و شیوه زندگی شما هدیه شما به خداوند است.

توکل

توکل

توکل یکى از ارکان ایمان است. توکل یعنى در کار خود بر خداوند تکیه کردن و حالتى است در بنده مؤمن که از معرفت او به خداوند و اوصاف و اسماء حسناى او ناشى مى‏شود. توکل نوعى رابطه ایمانى میان بنده و معبود است. مؤمن مى‏داند که خداوند به نیاز همه بندگان آگاه و بر رفع آن نیازها تواناست، خداوند خیرخواه بندگان است و به آنها رحمت و شفقت دارد و بخیل نیست. پس خداوند هر نیازى را که بنده داشته باشد، مطابق خیر و مصلحت او تامین مى‏کند. مؤمن معتقد است هیچ چیزى براى او رخ نمى‏دهد، مگر آن که خداوند مقدر داشته باشد:

قل لن یصیبنا الا ما کتب اللَّه لنا هو مولینا و على اللَّه فلیتوکل المؤمنون؛ (106)

بگو: جز آن چه خدا براى ما مقدر داشته هرگز به ما نمى‏رسد. او سرپرست ماست، مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.

پس اگر خداوند کسى را یارى کند هیچ کس بر او چیره نخواهد شد و اگر کسى را خوار سازد هیچ کس نمى‏تواند او را یارى کند:

ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذالذى ینصرکم من بعده و على اللَّه فلیتوکل المؤمنون؛
(107)

اگر خدا شما را یارى کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر دست از یارى شما بردارد چه کسى بعد از او شما را یارى خواهد کرد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.

مؤمن واقعى فقط خداوند را منشأ آثار مى‏داند و قدرت‏هاى دیگر را هیچ مى‏شمارد. هر چه هست از اوست پس غیر خدا در کار او سود و زیانى نمى‏رساند و نباید به غیر خدا تکیه کرد.

غیر خدا هم خود اوست و هم انسان‏هاى دیگر؛ پس نه از دیگران امید سود و زیانى دارد و نه خود را در تحصیل سود و دفع زیان مستقل و توانا مى‏بیند:

و لا تدع من دون اللَّه ما لا ینفعک و لا یضرک فان فعلت فانک اذا من الظالمین (108)

و به جاى خدا چیزى را که سود و زیانى به تو نمى‏رساند، مخوان که اگر چنین کنى، در آن صورت قطعا از جمله ستمکارانى.

با وجود چنین عقیده‏اى درباره خدا و مخلوقات او انسان مؤمن همواره متوکل است.

پیامبر اکرم(ص) توکل را این گونه تعریف فرموده‏اند:

العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع و لا یعطى و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق، فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوى اللَّه و لم یرج و لم یخف سوى اللَّه و لم یطمع فى احد سوى اللَّه، فهذا هو التوکل؛ (109)

توکل یعنى آگاهى از این که مخلوق زیان و سودى نرساند و بخشش و بازداشتى نتواند و نومیدى از آفریدگان. اگر بنده‏اى این چنین کند، آن گاه براى غیر خدا کارى نکند و به غیر خدا امید نبرد و از غیر خدا نهراسد و جز به خداوند میلى ندارد.

آیا توکل موجب ترک عمل و سستى در کار است؟ برخى تصور مى‏کنند که چون انسان‏ها هیچ اراده و نیروى مستقلى ندارند و یگانه موجود مرید و قادر حقیقى خداوند است و خداوند خیرخواه بندگان است پس باید دست از تلاش بشویند و در انتظار امداد و انعام خدا باشند که نعمت‏ها را به آنان ارزانى دارد و ضررها و خطرها را از آنان دور سازد این دیدگاه نادرست است. زیرا توکل ویژگى مؤمن است و مؤمن به سبب اعتماد به خداوند بر او توکل مى‏کند. اعتماد به خدا، اعتماد به همه اوصاف او همه مقدرات اوست. خداوند خواسته است که نظام عالم بر اساس نظم استوار باشد و تحقق هر امرى را به واسطه اسباب آن تقدیر فرموده است. کسى که به بهانه توکل از اتخاذ اسباب براى وصول به اهداف خوددارى کند، گویى سنت الهى را نپذیرفته است و خواهان خروج از نظام مقدر خداست. این انسان را نمى‏توان متوکل دانست. انسان مؤمن متوکل، در برابر همه سنن الهى تسلیم و خاضع است و براى رسیدن به هر هدفى اسباب آن را فراهم مى‏کند و در عین حال مى‏داند که نه او و نه اسبابى که بر مى‏گزیند، هیچ یک در تأثیر و ثمر بخشى مستقل نیستند؛ تأثیر همه آنها در دست خواست و قدرت خداست. اگر خداوند بخواهد، آن اسباب آثار مورد نظر را خواهند داشت و اگر او اراده کند هیچ تأثیرى نخواهند داشت و چه بسا اثرى خلاف انتظار داشته باشند.

گروهى از اصحاب پیامبر چون آیه مبارکه: من یتق اللَّه یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب (110) هر کس از خدا پروا کند، خدا براى او راه چاره مى‏گشاید و از جایى که حسابش را نمى‏کند به او روزى مى‏رساند نازل شد در خانه نشستند و به عبادت روى آورند. پیامبر از آنان پرسید: چه چیزى شما را به این کار واداشت؟ گفتند: چون روزى ما تکفل شد به عبادت روى آوردیم. ایشان فرمودند: کسى که این گونه عمل کند دعایش مستجاب نمى‏شود. بر شماست که به طلب روزى برآیید. (111)

آیا توکل با اعتماد به نفس منافات دارد؟

اعتماد به نفس اگر به معناى اعتقاد به استقلال انسان در علم و قدرت و اراده باشد بدون شک مطلوب مکتب اخلاقى اسلام نیست. از نظر اسلام همه مخلوقات فاقد هستى، علم، قدرت و اراده مستقل هستند. هیچ کس، نه خود ما و نه اطرافیان ما خارج از قلمرو سلطنت خدا نیست و هیچ کدام از خود تاثیر مستقلى بر امور نمى‏گذارد. پس هم اعتماد به خود و هم اعتماد به دیگران مذموم است. ولى اگر مقصود از اعتماد به نفس این باشد که انسان در به فعلیت رساندن قواى خویش کوشا باشد و از ورود به کارهاى دشوار نهراسد و قادر به حل مسائل و مشکلات زندگى خود بدون اتکاء به دیگران باشد، صفتى پسندیده است خانواده و نظام تعلیم و تربیت باید فرزندان جامعه را این گونه تربیت کند تا در عین توان مندى در مقایسه با دیگران همواره بدانند که هیچ یک از این قدرت‏ها و استعدادها و توانایى‏ها از آن آنها نیست و هیچ یک از تدابیر و اعمال آنها بدون اراده و قدرت خداوند تأثیرى ندارد.

آثار توکل

توکل به خداوند آرام بخش است. کسى که به خدا توکل مى‏کند نتیجه تدابیر واقدامات خود را هر چه باشد به آسانى مى‏پذیرد؛ زیرا بر این باور است که نتیجه کارهاى او اگر مطابق پیش بینى او باشد صلاح او چنین بوده است و اگر خلاف آن باشد نیز مصلحت او را تأمین مى‏کند. انسان متوکل از آینده اضطراب ندارد. پس با قوت قلب و استوارى به تدبیر امور مى‏پردازد و در راه تحقق اهداف خود مى‏کوشد.

امیرالمؤمنین(ع) مى‏فرمایند:

اصل قوة القلب التوکل على اللَّه. (112)

و کسى که با چنین اطمینانى به کار و تلاش بپردازد، قدرتمند، غنى و عزیز مى‏شود.

امام رضا مى‏فرمایند:

من احب ان یکون اقوى الناس فلیتوکل على اللَّه. (113)

امام صادق(ع) نیز فرموده‏اند:

ان الغنى و العز یجولان، فاذا ظفرا بموضع التوکل اوطنا. (114)

توکل رمز موفقیت است و انسان متوکل، موفق، شاداب و پرنشاط است.

امیرالمؤمنین(ع) مى‏فرمایند:

من وثق باللَّه اراه السرور و من توکل علیه کفاه الامور. (115)

انسان متوکل از آینده نمى‏هراسد و خوف فقر و ناتوانى ندارد پس در یارى رساندن به دیگران کوتاهى نمى‏کند.

مهم‏ترین اثر توکل جلب محبت خداست. خداوند کسانى را که به او توکل مى‏کنند دوست دارد:

ان اللَّه یحب المتوکلین (116)

و آنان را کفایت مى‏کند:

و من یتوکل على اللَّه فهو حسبه. (117)

مراتب توکل

توکل ثمره معرفت خدا و ایمان به عمل و قدرت و رحمت اوست و چون ایمان افراد به خداوند مراتبى دارد، توکل آنان نیز داراى مراتب است.

کسى که ایمانى راسخ ندارد و علم و قدرت و خیرخواهى خداوند را باور نکرده است هر گاه اسباب ظاهرى براى رسیدن به مقاصد خود را قابل دسترسى بداند، آنها را استخدام مى‏کند و از این حقیقت غافل است که این اسباب هیچ گونه تأثیرى ندارند و اگر خداوند نخواهد او را به مقصد و منظور خود نمى‏رسانند. همین افراد هنگامى که اسباب را مهیا نبینند، به خدا توجه مى‏کنند و از او یارى مى‏خواهند چنین افرادى در مواقعى که انگیزه کافى براى مقصدى ندارند، به جاى استخدام اسباب، به محبت و رحمت خدا توجه مى‏کنند. مثلا در امور آخرتى چون پاداش و عذاب آخرت را باور نکرده‏اند، هیچ گونه تلاشى براى رهایى از عذاب و یافتن پاداش آخرتى نمى‏کنند و تنها دل به رحمت و عطوفت خدا مى‏بندند و این البته باز هم از روى باور قلبى نیست، بلکه به سبب تنبلى و کاهلى است.

اما کسانى که معتقد به علم و قدرت و رحمت خدا هستند، بر خدا توکل مى‏کنند و اگر این اعتقاد در آنان راسخ شده باشد و قلب آنان به این باور رسیده باشد که خداوند داراى چنین صفاتى است، در کارهاى خود بر او توکل مى‏کنند و از نتیجه کار خود راضى هستند. در روایات نیز به این که توکل مراتبى دارد اشاره شده و در روایتى از امام هفتم یکى از این درجات بیان شده است. از امام موسى بن جعفر درباره این آیه قرآن سؤال شد: و من یتوکل على اللَّه فهو حسبه (118) فرمودند:

توکل بر خدا درجاتى دارد. یکى از آن درجات این است که در همه کارهایت بر خدا توکل کنى و به آن چه خداوند با تو کرد راضى باشى و بدانى که او هیچ نیکى و فضلى را از تو منع نمى‏کند و بدانى که در آن امر فرمان از آن اوست پس بر خدا توکل کن و کارت را به او واگذار کن و به خداوند در همه امور اعتماد کن. (119)

در کتاب چهل حدیث امام خمینى شرح عرفانى این روایت آمده است. (120)

سؤالات

1 - توکل بر خدا یعنى چه؟ و چگونه حاصل مى‏شود؟

2 - وقتى گفته مى‏شود مؤمن نباید بر غیر خدا توکل کند یعنى چه؟

3 - توکل مؤمن بر خدا چگونه با سعى و تلاش او در کارها جمع مى‏شود؟

4 - اگر کسى با تمسلک به این آیه من یتق اللَّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب فقط به عبادت مشغول گردد آیا از متوکلین محسوب مى‏گردد؟ چرا؟

5 - اعتماد به نفس یعنى چه؟

6 - آیا انسان مى‏تواند هم بر خدا توکل کند و هم اعتماد به نفس داشته باشد؟

7 - چرا توکل موجب آرامش مؤمن است؟

8 - چرا انسان متوکل در یارى رساندن به دیگران کوتاهى نمى‏کند؟

9 - چرا توکل داراى مراتب است؟ آن مراتب را ذکر نمایید.


پى‏نوشتها

106 - توبه، 51.

107 - آل عمران، 160.

108 - یونس، 106.

109 - میزان الحکمة، ج 10، ص 676.

110 - طلاق، 2 و 3.

111 - همان، ص 687.

112 - میزان الحکمه، ص 681.

113 - همان، ص 681.

114 - همان.

115 - همان.

116 - آل عمران، 159.

117 - طلاق، 3.

118 - طلاق، 3.

119 - اصول کافى، ج 2، ص 70.

120 - شرح چهل حدیث، ص 213.