توکل
توکل یکى از ارکان ایمان است. توکل یعنى در کار خود بر خداوند تکیه کردن و حالتى است در بنده مؤمن که از معرفت او به خداوند و اوصاف و اسماء حسناى او ناشى مىشود. توکل نوعى رابطه ایمانى میان بنده و معبود است. مؤمن مىداند که خداوند به نیاز همه بندگان آگاه و بر رفع آن نیازها تواناست، خداوند خیرخواه بندگان است و به آنها رحمت و شفقت دارد و بخیل نیست. پس خداوند هر نیازى را که بنده داشته باشد، مطابق خیر و مصلحت او تامین مىکند. مؤمن معتقد است هیچ چیزى براى او رخ نمىدهد، مگر آن که خداوند مقدر داشته باشد:
قل لن یصیبنا الا ما کتب اللَّه لنا هو مولینا و على اللَّه فلیتوکل المؤمنون؛ (106)
بگو: جز آن چه خدا براى ما مقدر داشته هرگز به ما نمىرسد. او سرپرست ماست، مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
پس اگر خداوند کسى را یارى کند هیچ کس بر او چیره نخواهد شد و اگر کسى را خوار سازد هیچ کس نمىتواند او را یارى کند:
ان ینصرکم اللَّه فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذالذى ینصرکم من بعده و على اللَّه فلیتوکل المؤمنون؛
(107)
اگر خدا شما را یارى کند هیچ کس بر شما غالب نخواهد شد و اگر دست از یارى شما بردارد چه کسى بعد از او شما را یارى خواهد کرد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
مؤمن واقعى فقط خداوند را منشأ آثار مىداند و قدرتهاى دیگر را هیچ مىشمارد. هر چه هست از اوست پس غیر خدا در کار او سود و زیانى نمىرساند و نباید به غیر خدا تکیه کرد.
غیر خدا هم خود اوست و هم انسانهاى دیگر؛ پس نه از دیگران امید سود و زیانى دارد و نه خود را در تحصیل سود و دفع زیان مستقل و توانا مىبیند:
و لا تدع من دون اللَّه ما لا ینفعک و لا یضرک فان فعلت فانک اذا من الظالمین (108)
و به جاى خدا چیزى را که سود و زیانى به تو نمىرساند، مخوان که اگر چنین کنى، در آن صورت قطعا از جمله ستمکارانى.
با وجود چنین عقیدهاى درباره خدا و مخلوقات او انسان مؤمن همواره متوکل است.
پیامبر اکرم(ص) توکل را این گونه تعریف فرمودهاند:
العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع و لا یعطى و لا یمنع و استعمال الیأس من الخلق، فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوى اللَّه و لم یرج و لم یخف سوى اللَّه و لم یطمع فى احد سوى اللَّه، فهذا هو التوکل؛ (109)
توکل یعنى آگاهى از این که مخلوق زیان و سودى نرساند و بخشش و بازداشتى نتواند و نومیدى از آفریدگان. اگر بندهاى این چنین کند، آن گاه براى غیر خدا کارى نکند و به غیر خدا امید نبرد و از غیر خدا نهراسد و جز به خداوند میلى ندارد.
آیا توکل موجب ترک عمل و سستى در کار است؟ برخى تصور مىکنند که چون انسانها هیچ اراده و نیروى مستقلى ندارند و یگانه موجود مرید و قادر حقیقى خداوند است و خداوند خیرخواه بندگان است پس باید دست از تلاش بشویند و در انتظار امداد و انعام خدا باشند که نعمتها را به آنان ارزانى دارد و ضررها و خطرها را از آنان دور سازد این دیدگاه نادرست است. زیرا توکل ویژگى مؤمن است و مؤمن به سبب اعتماد به خداوند بر او توکل مىکند. اعتماد به خدا، اعتماد به همه اوصاف او همه مقدرات اوست. خداوند خواسته است که نظام عالم بر اساس نظم استوار باشد و تحقق هر امرى را به واسطه اسباب آن تقدیر فرموده است. کسى که به بهانه توکل از اتخاذ اسباب براى وصول به اهداف خوددارى کند، گویى سنت الهى را نپذیرفته است و خواهان خروج از نظام مقدر خداست. این انسان را نمىتوان متوکل دانست. انسان مؤمن متوکل، در برابر همه سنن الهى تسلیم و خاضع است و براى رسیدن به هر هدفى اسباب آن را فراهم مىکند و در عین حال مىداند که نه او و نه اسبابى که بر مىگزیند، هیچ یک در تأثیر و ثمر بخشى مستقل نیستند؛ تأثیر همه آنها در دست خواست و قدرت خداست. اگر خداوند بخواهد، آن اسباب آثار مورد نظر را خواهند داشت و اگر او اراده کند هیچ تأثیرى نخواهند داشت و چه بسا اثرى خلاف انتظار داشته باشند.
گروهى از اصحاب پیامبر چون آیه مبارکه: من یتق اللَّه یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب (110) هر کس از خدا پروا کند، خدا براى او راه چاره مىگشاید و از جایى که حسابش را نمىکند به او روزى مىرساند نازل شد در خانه نشستند و به عبادت روى آورند. پیامبر از آنان پرسید: چه چیزى شما را به این کار واداشت؟ گفتند: چون روزى ما تکفل شد به عبادت روى آوردیم. ایشان فرمودند: کسى که این گونه عمل کند دعایش مستجاب نمىشود. بر شماست که به طلب روزى برآیید. (111)
آیا توکل با اعتماد به نفس منافات دارد؟
اعتماد به نفس اگر به معناى اعتقاد به استقلال انسان در علم و قدرت و اراده باشد بدون شک مطلوب مکتب اخلاقى اسلام نیست. از نظر اسلام همه مخلوقات فاقد هستى، علم، قدرت و اراده مستقل هستند. هیچ کس، نه خود ما و نه اطرافیان ما خارج از قلمرو سلطنت خدا نیست و هیچ کدام از خود تاثیر مستقلى بر امور نمىگذارد. پس هم اعتماد به خود و هم اعتماد به دیگران مذموم است. ولى اگر مقصود از اعتماد به نفس این باشد که انسان در به فعلیت رساندن قواى خویش کوشا باشد و از ورود به کارهاى دشوار نهراسد و قادر به حل مسائل و مشکلات زندگى خود بدون اتکاء به دیگران باشد، صفتى پسندیده است خانواده و نظام تعلیم و تربیت باید فرزندان جامعه را این گونه تربیت کند تا در عین توان مندى در مقایسه با دیگران همواره بدانند که هیچ یک از این قدرتها و استعدادها و توانایىها از آن آنها نیست و هیچ یک از تدابیر و اعمال آنها بدون اراده و قدرت خداوند تأثیرى ندارد.
توکل به خداوند آرام بخش است. کسى که به خدا توکل مىکند نتیجه تدابیر واقدامات خود را هر چه باشد به آسانى مىپذیرد؛ زیرا بر این باور است که نتیجه کارهاى او اگر مطابق پیش بینى او باشد صلاح او چنین بوده است و اگر خلاف آن باشد نیز مصلحت او را تأمین مىکند. انسان متوکل از آینده اضطراب ندارد. پس با قوت قلب و استوارى به تدبیر امور مىپردازد و در راه تحقق اهداف خود مىکوشد.
امیرالمؤمنین(ع) مىفرمایند:
اصل قوة القلب التوکل على اللَّه. (112)
و کسى که با چنین اطمینانى به کار و تلاش بپردازد، قدرتمند، غنى و عزیز مىشود.
امام رضا مىفرمایند:
من احب ان یکون اقوى الناس فلیتوکل على اللَّه. (113)
امام صادق(ع) نیز فرمودهاند:
ان الغنى و العز یجولان، فاذا ظفرا بموضع التوکل اوطنا. (114)
توکل رمز موفقیت است و انسان متوکل، موفق، شاداب و پرنشاط است.
امیرالمؤمنین(ع) مىفرمایند:
من وثق باللَّه اراه السرور و من توکل علیه کفاه الامور. (115)
انسان متوکل از آینده نمىهراسد و خوف فقر و ناتوانى ندارد پس در یارى رساندن به دیگران کوتاهى نمىکند.
مهمترین اثر توکل جلب محبت خداست. خداوند کسانى را که به او توکل مىکنند دوست دارد:
ان اللَّه یحب المتوکلین (116)
و آنان را کفایت مىکند:
و من یتوکل على اللَّه فهو حسبه. (117)
توکل ثمره معرفت خدا و ایمان به عمل و قدرت و رحمت اوست و چون ایمان افراد به خداوند مراتبى دارد، توکل آنان نیز داراى مراتب است.
کسى که ایمانى راسخ ندارد و علم و قدرت و خیرخواهى خداوند را باور نکرده است هر گاه اسباب ظاهرى براى رسیدن به مقاصد خود را قابل دسترسى بداند، آنها را استخدام مىکند و از این حقیقت غافل است که این اسباب هیچ گونه تأثیرى ندارند و اگر خداوند نخواهد او را به مقصد و منظور خود نمىرسانند. همین افراد هنگامى که اسباب را مهیا نبینند، به خدا توجه مىکنند و از او یارى مىخواهند چنین افرادى در مواقعى که انگیزه کافى براى مقصدى ندارند، به جاى استخدام اسباب، به محبت و رحمت خدا توجه مىکنند. مثلا در امور آخرتى چون پاداش و عذاب آخرت را باور نکردهاند، هیچ گونه تلاشى براى رهایى از عذاب و یافتن پاداش آخرتى نمىکنند و تنها دل به رحمت و عطوفت خدا مىبندند و این البته باز هم از روى باور قلبى نیست، بلکه به سبب تنبلى و کاهلى است.
اما کسانى که معتقد به علم و قدرت و رحمت خدا هستند، بر خدا توکل مىکنند و اگر این اعتقاد در آنان راسخ شده باشد و قلب آنان به این باور رسیده باشد که خداوند داراى چنین صفاتى است، در کارهاى خود بر او توکل مىکنند و از نتیجه کار خود راضى هستند. در روایات نیز به این که توکل مراتبى دارد اشاره شده و در روایتى از امام هفتم یکى از این درجات بیان شده است. از امام موسى بن جعفر درباره این آیه قرآن سؤال شد: و من یتوکل على اللَّه فهو حسبه (118) فرمودند:
توکل بر خدا درجاتى دارد. یکى از آن درجات این است که در همه کارهایت بر خدا توکل کنى و به آن چه خداوند با تو کرد راضى باشى و بدانى که او هیچ نیکى و فضلى را از تو منع نمىکند و بدانى که در آن امر فرمان از آن اوست پس بر خدا توکل کن و کارت را به او واگذار کن و به خداوند در همه امور اعتماد کن. (119)
در کتاب چهل حدیث امام خمینى شرح عرفانى این روایت آمده است. (120)
1 - توکل بر خدا یعنى چه؟ و چگونه حاصل مىشود؟
2 - وقتى گفته مىشود مؤمن نباید بر غیر خدا توکل کند یعنى چه؟
3 - توکل مؤمن بر خدا چگونه با سعى و تلاش او در کارها جمع مىشود؟
4 - اگر کسى با تمسلک به این آیه من یتق اللَّه یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب فقط به عبادت مشغول گردد آیا از متوکلین محسوب مىگردد؟ چرا؟
5 - اعتماد به نفس یعنى چه؟
6 - آیا انسان مىتواند هم بر خدا توکل کند و هم اعتماد به نفس داشته باشد؟
7 - چرا توکل موجب آرامش مؤمن است؟
8 - چرا انسان متوکل در یارى رساندن به دیگران کوتاهى نمىکند؟
9 - چرا توکل داراى مراتب است؟ آن مراتب را ذکر نمایید.
106 - توبه، 51.
107 - آل عمران، 160.
108 - یونس، 106.
109 - میزان الحکمة، ج 10، ص 676.
110 - طلاق، 2 و 3.
111 - همان، ص 687.
112 - میزان الحکمه، ص 681.
113 - همان، ص 681.
114 - همان.
115 - همان.
116 - آل عمران، 159.
117 - طلاق، 3.
118 - طلاق، 3.
119 - اصول کافى، ج 2، ص 70.
120 - شرح چهل حدیث، ص 213.